محمد شولایی - بـوی خـوش ظـهـور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محمد شولایی - بـوی خـوش ظـهـور

خانه |صفحه ی مشخصات | پست الکترونیک

تاریخ پیدایش اسرائیل
در اواخر قرن نوزدهم آئین ناسیونالیستی (1) سراسر اروپا را فرا گرفته بود. بعضی از یهودیان نیز تحت تاثیر این آئین به این نتیجه رسیده بودند که روابط به اصطلاح نژادی که میان یهودیان موجود است یک "ملیت" یهود می سازد و در نتیجه این به اصطلاح "ملت یهود" حقوق ملی عادی اعطا می کند. از جمله این حقوق ملی, حق زندگی جداگانه و حق تاسیس یک دولت یهودی را نام می بردند. استدلال این گونه یهودیان بدینگونه بود که اگر ملت های دیگر اروپایی موفق شده اند بال قدرت خود را در آسیا و آفریقا بگسترند و بر امپراطوری های خود قسمت های وسیعی از این قاره ها را بیافزایند, قوم یهود هم دارای همین حق است. در نتیجه فکر تشکیل یک حکومت خود مختار در فلسطین که یهودی ها آن را به دلیل زندگی موسی و سلیمان سرزمین آبا و اجدادی خود می دانستند برای اولین بار در سال 1882 پا گرفت.

با آنکه اروپا از کمک به این ماجرا دریغ نمی ورزید ,اقدامات اولیه استعمار یهود در فلسطین سرانجام موفقیت آمیزی نیافت و علی رغم کوشش هایی که در سالهای 1882-1897 انجام گرفت, یهودیان کمتر جذب فلسطین شدند و قسمت اعظم آن ها به آرژانتین و ایالات متحده مهاجرت کردند. برنامه یهودیان عملا به شکست انجامید.

برای ریشه یابی علل شکست طرح اولیه , نخستین کنگره صهیونی (2) در اوت 1897 در بازل سوئیس تشکیل شد. ریاست این کنگره را تئودور هرتزل بعهده داشت. هدف اصلی و اساسی صهیونی که در کنگره بازل اعلام شد این بود:"هدف ما ایجاد کانون برای خلق یهود در فلسطین است. این کانون باید به وسیله حقوق عمومی تضمین و حمایت گردد."

باید دانست که از زمانی که برنامه بازل در سال 1897 تدوین گردید تا هنگام تنظیم برنامه بالتیمور که در سال 1942 انجام یافت؛ صهیونیست ها همیشه تعبیر غیر صریح "کانون" را بر لفظ صریح "دولت" ترجیح داده اند. دلیل این ترجیح آن است که لفظ "دولت" بدون شک موجب می شد مخالفتهایی در محافل مختلف برانگیخته شود. در پایان کنگره؛ هرتزل در دفتر خاطراتش اینطور می نویسد: "اگر بخواهم کنگره بازل را در یک جمله خلاصه کنم (والبته این کاری است که علنا نخواهم کرد) باید بگویم که در بازل من دولت یهود را بنیان نهادم. لکن اگر این مطلب را امروز اعلام کنم همه مردم مرا دست خواهند انداخت. در ظرف 50 سال آینده محققا دیگر بر کسی پوشیده نخواهد ماند.

ادامه دارد...


نوشته شده توسط محمد شولایی در جمعه 86/3/25 و ساعت 7:20 صبح | نظرات دیگران()
هتک حـــــــرمت

باسلام

هنک حمت به حرین عسگرین را به پیشگاه مقدس امام زمان و همچنین مقام معظم رهبری تسلیت عرض مینمایم

 

لطفا برای محکوم کردن این جنایت در قست نظرات

اعتراض خود را بیان کنید.


نوشته شده توسط محمد شولایی در چهارشنبه 86/3/23 و ساعت 11:56 عصر | نظرات دیگران()
بانوی غریب

شهادت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهراء را به تمام دوستان تسلیت عرض می نمایم

به امید ظهور فرزندش

 

یافاطمه الزهراء


نوشته شده توسط محمد شولایی در دوشنبه 86/3/21 و ساعت 8:47 عصر | نظرات دیگران()
با کاروان امام حسین

با سلام خدمت همه دوستان

باز بوی محرم مثل هر سال توی شهر دل هر صاحب دلی را نوازش می ده که ای مسافر دنیا

دوباره محرم اومد تو اجازه عزاداری را داری پس زود باش تا دیر نشده برات کربلا را از آقا بگیر شکرگذارباش از اینکه اجازه عزاداری پیدا کردی و سال دیگری را زنده موندی تا نام حسین را زمزمه کنی

 

امام حسین در روز ترویه یعنى هشتم ذى ‏حجه سال 60 قمرى از مکه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفه شدند. گرچه حر بن یزید، مأموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید، ولیکن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همین جهت‏ حر و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین(ع) شرکت مى ‏کردند و به خطبه ‏هاى دلنشین وى گوش جان مى‏ سپردند و این دو سپاه، چند روز بدون هیچ‏گونه مشکلى در کنار هم بودند.

اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه ‏اى به حر بن یزید نوشت و وى را مأمور سخت‏گیرى بر امام حسین (ع) نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوى منطقه خشک و بى حاصل به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد.

روز پنج شنبه دوم ماه محرم  سال 61 هجرى امام حسین علیه السلام در یکى از نواحى نینوا به نام کربلا فرود آمد. قافله امام حسین چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:

این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا.

آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء.

فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه‏ هاى ما است و این زمین، جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.

 

روز بعد عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از کوفه رسید و در مقابل امام جاى گرفت. عمر بن سعد از قریش و از طایفه بنى زهره بن کلاب و خویش نزدیک حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا (ص) بود. پدرش سعد بن ابى وقاص از پنج نفرى است که در آغاز بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسیله آشنایى با ابى ابکر به دین اسلام در آمدند و نام او در تاریخ اسلام و فتوحات اسلامى پر آوازه است.
عمر بن سعد کسى نزد امام علیه السلام فرستاد که چرا به عراق آمده اید؟ امام در جواب فرمود: عراقیان خود مرا با نوشتن نامه خوانده اند اکنون اگر از آمدن من کراهت دارید به همان حجاز باز مى گردم. ابن سعد نامه اى به ابن زیاد نوشت و آنچه را امام فرموده بود گزارش داد. ابن زیاد گفت: اکنون که چنگال هاى ما به سوى او بند شده است، امید نجات و بازگشتن به حجاز دارد؟ دیگر گذشت و راهى براى وى باقى نمانده است.
آنگاه به ابن سعد نوشت نامه ات راخواندم آنچه نوشته بودى فهمیدم از حسین بن على علیه السلام بخواه که خود و همه همراهانش با یزید بیعت کنند و آنگاه که بیعت به انجام رسید، ما هرچه خواستیم نظر خواهیم داد. سپس نامه دیگرى از ابن زیاد رسید که آب را به روى حسین و یاران وى ببند تا قطره اى از آن را ننوشند، و عمر بى درنگ عمرو بن حجاج را به فرماندهى چهار هزار سوار فرستاد که میان اباعبدالله و آب فرات حایل شدند و راه آب را بر امام و اصحابش بستند و این پیش آمد و سه روز پیش از شهادت امام روى داد.

امام علیه السلام از ابن سعد خواست که با وى ملاقات کند و شبانه در میان دو سپاه ملاقات کردند و مدتى با هم سخن گفتند. چون عمر بن سعد به اردوگاه خود بازگشت و نامه به ابن زیاد نوشت که خدا آتش جنگ را خاموش کرد و با هم توافق کردیم و امر امت به خیر و صلاح برگزار شد، اکنون حسین بن على آماده است که به حجاز برود و به یکى از مرزهاى اسلامى روانه شود و آنگاه جمله اى را به عنوان دروغ مصلحت آمیز براى رام کردن ابن زیاد نوشت. با رسیدن این نامه ابن زیاد نرم شد و تحت تاثیر پیشنهادهاى ابن سعد قرار گرفت. اما شمر بن ذى الجوشن (لعنت الله علیه) که حاضر بود گفت: اشتباه مى کنى، این فرصت را غنیمت شمار و دست از حسین بن على که اکنون بر وى دست یافته اى بر مدار که دیگر چنین فرصتى به دست نخواهى آورد. ابن زیاد گفت: راست مى گویى، پس خودت رهسپار کربلا باش و این نامه را به ابن سعد برسان که حسین و یارانش بدون شرط و تسلیم شوند. آنگاه ایشان را به کوفه فرستاده و گرنه با ایشان بجنگد و اگر هم ابن سعد زیر بار نرفت و حاضر نشد با حسین بن على بجنگد، تو خود فرمانده سپاه باش و گردن او را بزن و سرش را براى من بفرست.
آنگاه به ابن سعد نوشت: من تو را نفرستادم که با حسین بن على مدارا کنى و نزد من از وى شفاعت کنى، و راه سلامت و زندگى او را هموار سازى. اکنون ببین اگر خود و یارانش تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست، و اگر امتناع کردند بر آنها حمله کن تا آنان را بکشى و بدن ها را مثله کنى، اما عهد کرده ام که او را بکشم و لگد کوب اسب ها کنم. اکنون اگر به آنچه دستور دادم عمل کردی، تو را پاداش مى دهم و اگر به این کارها تن ندادى از کار ما و سپاه ما برکنار باش و لشکریان را به شمر بن ذى الجوشن واگذار که به ما وى دستور داده ایم.

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد (ص) و آل محمد.

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در شنبه 85/10/30 و ساعت 10:37 عصر | نظرات دیگران()
شعر بندگی خدا

دیروز مناسک حج پایان یافت چهار رزو به میهمانی خدا رفتن چه لذتی داره و تو می بینی خدا با این همه عظمت توای که خاک نشین شدی را صدا میزند و آوای خوشی گوش ات را نوازش می دهدو تو می شنوی که خالق صدا می زند بنده ی من

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد                                 ما به قربان تو رفتیم خدایا و همان جا ماندیم

و اینجا منی و تو باید اسماعیل وجود خود را ذبح کنی و دراین مبارزه با شیطان پیروز شوی .مواظب باش شیطان تو راازذبح نفست باز ندارد پس سنگ بردار و او را دور کن.

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در سه شنبه 85/10/12 و ساعت 7:32 صبح | نظرات دیگران()
خاک نشین کوی تو

با دستانی به تمنای شکوفه به دیدارت آمدم که تو مانند همیشه بلند و بی نظیر عبای عصمت خود را به دوش دوران انداخته ای.یا محمد قبله اسلام قسمگاه همه پیامبران بر رنج و سختی توست که توانستی خون تازه را در رگهای مرده زمان جاری سازی.

یا محمد بیداری اسم رمز امت توست همان بیداری که فقط و فقط در کنار کعبه احساس می شود و این واژها در برابر بیداری تو سر به سجده برده اند .

یا محمد وقتی گل سرخ به راز چشمهایت ایمان آورد همه گلستانها برای شهادت پیامبری در برابر دادگاه دل حاضر شدند که تو رسول الله هستی تو همانی که غار حرا شاهد گریه های شبانه توومیثاق گاه جبرائیل بود.یا محمد جبرائیل در برابر عظمت تو سر فرود آورد همان جبرئیلی که تو فرمودی شب بعثت یک بالش را غرب و یک بالش را شرق زمین گرفته بود.

ای مسافر ،عرفه نزدیکه دیگه باید خاک نشین باشی که تا خاک نشین نباشی پاک نمیشی .ای مسافر توشه تو توی این سفر یک زیر انداز ساده و یک پتو نازکه.دیگه باید خودت را آماده کنی که توی این چند روز وقوف در عرفات ،مشعر و منی باید بتونی حج قبول را ازدست رسول بگیری .

عرفات همون جایی که حسین بن علی دعای عرفه را در کنار کوه جبل الرحمه جوری خواند که چیزی نمانده بود کوه متلاشی بشه آره جایی که میادگاه مومنین و عاشقای خداست آخه تو کدوم دینی را می شناسی که تمام اهالی کوچه هاش را توی یک زمان معین و یک مکان خاص جمع کنه تا بگه خوب یک سال دنبال زرق و برق دنیا بودی یکسال دنبال هوای نفست بودی نمی خوای این چند روز دنبال خدایت بگردی.

ان شاءالله فردا با سفرنامه ای دیگه در خدمتتون هستم و همچنان منتظر نظرات پاکتون می مونم

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در پنج شنبه 85/10/7 و ساعت 7:50 صبح | نظرات دیگران()
یک قطره دریا

بردر خانه خدا کنار اولین ستون ستایش می ایستم تا اذان نگاه تو برای دیدار حضرت یار اذن دهد تا مرغ نفس از قفس دنیا رها شودو محراب دلم بوی محمدی تو را بگیرد .

در محله باران هر قلبی که قطره ای از تو باشد شان نزول بر مدینه می یابد و اشک زائرین غبطه دوری تو رابه هزاران زبان ترجمه می کند.

یا محمد نامت بهار دل بردفتر خزان خاطره است آنجا که تاریخ آغاز می شود و مدینه به شناسنامه هجرتت افتخار میکند .

یا محمد کنار در طلایی رنگ خانه خدا ،تواضع به تو تکیه می کند ،اخلاص بوی دستان تورا می دهد ،تخته تاریخ درس وحدت تو را می خواند و دریای حج به هوای تو می خروشد.

اینک اما سپیده سلام توست یا رسول الله که رویای روز های روشن بهشت را تعبیر میکند تا فروغ توحیدت چشم ستاره ها را خیره کند.تا دیالوگ دیدارت با خدا هرروز در چشم دین باوران کوی تو اکران شود وتا برکت سلام بر تو واسطه بارش سوره های مهر خدا برکتاب قلب مومنین باشد .

خدایا چقدر در صف های سفید بخت این کلمات به دنبال نگاه شیرین محمدامین بودم که راه خانه ی تو را پیدا کردم.

 

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در سه شنبه 85/10/5 و ساعت 9:45 عصر | نظرات دیگران()
طواف

با سلام

ولادت با سعادت یگانه منجی عالم بشریت را به همه شیعیان جهان تبریک میگویم

ادامه مطلب قبلی:

بعد از دیدن خانه کعبه غبارهایی که روی دلم بود پاک شددلم صاف شد باورم نمیشه آیا این منم که روبروی خانه کعبه ایستادم نکنه خواب باشم ،نکنه همش یک رویا باشه وای چه عظمتی انگار داری میبینی که همه ملائک دارند گرد خانه او طواف میکنند همه جا سفید و در میان این صدف سفید در گرانبهایی با رنگ مشکی نهفته است تو این حال وحس ها بودم که ناگهان معاون کاروان داد زد خوب همه آرام آرام بروند به طرف حجرالاسود چون باید طواف را ازمقابل حجرالاسود شروع کنید .

رسیدیم به حجر الاسود روحانی کاروان شروع کرد به نیت کردن ما هم همه بلند نیت کردیم (هفت دور طواف خانه خدا بجا می آورم برای عمره مفرده قربت الی الله ) طواف شروع شد بعد از حجرالاسود کمی جلوتر روبروی در خانه خدا قرار میگیری بعداز در خانه خدا میرسی به رکن عراقی و حجر اسماعیل روایت است در حجر اسماعیل حدود هفتاد پیامبر خدا از جمله حضرت اسماعیل دفن هستند بعد از رکن عراقی میرسی به رکن شامی و بعداز رکن شامی به رکن یمانی و جایی که برای فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی خانه کعبه گشوده شد اما متاسفانه وهابی ها اون شکاف را باسرب پر کرده اند و بعد رکن یمانی به حجر الاسود میرسی و یک دور تمام میشود.

 

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در سه شنبه 85/6/21 و ساعت 9:21 عصر | نظرات دیگران()
طواف خانه دل

با سلام

هوا گرم و مرطوبه  ساعت نزدیک 1 نیمه شبه معاون کاروان داره میگه ،خوب اینجا شهر مکه است دیگه رسیدیم این هم شما و خدایتان هرکه دست خالی بیاد ضرر بزرگی کرده ،انگار داره یه حس عجیبی درونم رخ میده دوباره صدای معاون کاروان را شنیدم که میگفت اول میریم هتل چون باید اتاق هایتان را تحویل بگیرید بعد همه باهم میریم برای انجام اعمال حج .

اتوبوس جلوی در هتل نگه داشت اسم هتل را میشه دید نوشته(فندق الرواسی )رفتیم داخل زود کلید اتاق ها را تحویل دادند من رفتم جلوی در اتاقم دیدم ساکم جلوی در اتاقه ساکم را سریع گذاشتم تو و در اتاق را زدم به هم زود اومد پائین همه از بس که ذوق داشتند اومده بودند دیگه آرام آرام حرکت کردیم هتل ما نزدیکترین هتل به مسجد الحرام بود فقط یک خیابان بین ماو مسجد الحرام بود داخل صحن مسجد الحرام شدیم معاون کاروان گفت خوب چند لحظه بشنید تا حاج آقا دوباره یکباره دیگه اعمال را براتون توضیح بده حاج آقا هم برای ما یکباره دیگه توضیح داد ما همه منتظر دیدن خانه کعبه بودیم حاج آقا گفت با دیدن کعبه به سجده برید و سه دعا کنید که حتما برآورده میشه همه با هم آرام آرام وارد مسجد الحرام شدیم من سرم را پائین انداخته بودم نمی خواستم لحظه دیدن کعبه را زود از دست بدم ما از در بین سعی صفا ومروه وارد مسجد شدیم کمی رفتیم جلو ناگهان من دیدم همه به سجده افتادند به خودم گفتم دیگه وقتشه آرام سرم را بالا آوردم ناگهان چشمم به خانه کعبه افتاد

بی اختیار پاهام سست شد داره می لرزه وای چه عظمتی با تمام اونهایی که شنیده بودم یا از تلویزیون دیده بودم فرق داشت انگار فرشته ها را می دیدی که دارند به دور خانه خدا طواف میکنند همه سفید بی اختیار سجده رفتم اولین دعا را کردم (اللهم عجل لویک الفرج ) اومدم دعای دوم را بکنم که دیگه زبونم قفل شد هر چی اومد دعا کنم عقل و زبان یاری نمی کرد انگار همه دعا ها توی این دعا نهفته بود

.

خیلی ممنون از اینکه خاطه ام را خوندید منتظر بقیه اش باشید خیلی دوستتون دارم ، نظر یادتون نره

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در پنج شنبه 85/5/19 و ساعت 11:19 عصر | نظرات دیگران()
سفر به سرزمین نور

مدینه

اینجا گورستان بقیع است ، واین خاک گنجینه دار فریادی است که قرن ها ارباب جور آن را در سینه ما حبس کرده است و هرچند اشک ما تاب مستوری نداشته،اما این بار این بغضی نیست که فقط با گریه باز شود.

حکایت بقیع حکایت غربت است ، غربت اسلام و با که باید این راز را باز گفت که اسلام در مدینه النبی از همه جاغریب تر است و اینجا بقعه ای ار بقاع بهشت و آن نفخه ای که در بهشت روح میدمد از سینه این خاک بر می آید چرا که اینجا مدفن کلیدداران بهشت است و اگر حجاب از چشم ها و گوش ها بردارند طنین ناله کروبیان را در ملکوت اعلی خواهی شنید.

ای بقیع با ما سخن بگو ، با ما ازرازهای سر به مهری که در سینه داری بگو ، ای بقیع ای همنوای مولا مهدی ، ای راز دار آن یار غریب ، بگو آنجا چه می گذرد هنگامی که او به زیارت قبور می آید ؟ بگو با ما بگو لابد صدای گریه غریبانه آن یار مضطر را هنگامی که بر غربت اسلام میگرید شنیده ای؟

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در سه شنبه 85/5/10 و ساعت 7:20 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   11   12   13   14      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
محمد شولایی - بـوی خـوش ظـهـور
محمد شولایی
مولای مهربان غزل های من ،سلام* سمت زلال اشک های من آقای من، سلام* ما بی حضور سبز تو، اینجا غریبه ایم * دستی، سری تکان بده،آقای من سلام
لینک به وبلاگ
منوی اصلی
 RSS 
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها

دل نوشته های پیشین

آمار وبلاگ
بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 121
مجموع بازدیدها : 189136
یاران آشنا
پر پرواز
نور
طراحی وب سایت download دانلود .بازی. تم.موبایل.نرم افزار.کرک.کد
کلام دل
گل نرگس
صمیمانه ها(یک دعای متفاوت)
پهلوان خورشید
شمیم بهشت
آسمانی (حتما یک سری بزن)
چشم دل
یا صاحب العصر و الزمان
مذهب عشق

منتظران دوست































خبر نامه
 
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو

صلواتی بر محمدوآل پاکش

موسیقی وبلاگ
ذکر ایام هفته
سخنی گهربار از رسول مهربانیها
رتبه سایت در گوگل
PageRank
تقویم روز
مترجم وبلاگ
وضعیت من در یاهو
خطاطی کن
خطاطی نستعلیق آنلاین
فال حافظ بگیر
نمایش وضعیت آب و هوا
شناسایی وضعیت دوستان در یاهو
جستجو در وبلاگ
montazerezohour.ParsiBlog.com اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان