وهابیت یا بهائیت - بـوی خـوش ظـهـور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وهابیت یا بهائیت - بـوی خـوش ظـهـور

خانه |صفحه ی مشخصات | پست الکترونیک

آشنایی با فرقه ضاله بهائیت
با عرض سلام خدمت همه دوستان
رحلت جانگداز نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) وشهادت فرزند
پاکش امام حسن مجتبی(ع)وهمچنین شهادت ثلاله رسول الله حضرت رضا(ع)برتمام
شیعیان تسلیت باد.

با توجه به محوریت موضوع مهدویت در نوشته هایم چند ماهی است به صورت مختصر
به تعریف وتاریخچه بعضی از فرقه های ضاله و مخالف مهدویت می پردازم این
بار آشنایی با فرقه ضاله بهائیت است .

بنیان گذار فرقه بابیه، سید علی شیرازی است.او جوان
تاجری بود که در شیراز ادعا کرد که همه جهان در انتظارش هستند او ملقب به
باب بود لقب باب از این جهت است که او اظهار می کرد مقصد اصلی اش آن است
که مردم را برای ظهور کلی الهی بعد از خود آماده کند و باب یعنی دروازه
ارتباط با امام زمان علیه السلام. از این جهت پیروانش به بابیه معروف
شدند. پس از مرگ سید کاظم رشتی، که جانشین شیخ محمد احسایی پیشوای فرقه
شیخیه بود مریدان او به دنبال جانشینی بودند. سید علی محمد در این موقعیت
خود را باب امام دوازدهم معرفی کرد و برخی از پیروان سید کاظم هم از او
تبعیت کردند سید علی محمد به تدریج ادعای مهدویت و سرانجام نبوت نمود او
بعد از این اعلام از طرف روحانیون بزرگ شیعه طرد شد و چندین بار تـوسط
حـکومـت وقـت دستـگیر و هر دفـعه از گـذشـته خـود ابـراز ندامت نمود لکن
هر بار توبه را می شکست و دوباره تبلیغ را شروع می نمود. در سال 1263 یک
نشست تاریخی در حضور ناصرالدین میرزا که در آن هنگام ولیعهد بود و
روحانیون آن دوره و باب صورت گرفت و سوالاتی از باب پرسیده شد که او به
هیچکدام از این سوالات نتوانست به درستی پاسخ دهد و جوابهای وی که ادعای
مهدویت می کرد بسیار نابخردانه بود. متن این نشست و توبه نامه وی هنوز در
موزه مجلس شورای اسلامی موجود می باشد به طوری که بعدها خود بهاییان سعی
در پنهان کردن آن سند تاریخی داشتند تا اینکه چندی بعد در میدان عمومی
تبریز به فرمان امیر کبیر تیر باران شد. و جسدش به گفته بهاییان در کوه
کرمل مشرف بر خلیج حیفا در اسرائیل مدفون گردید که در بین بهاییان به نام
مقام اعلی معروف شده است .


فرقه بهائیه
منشعب از فرقه بابیه است و بنیان گذار آن میرزا حسینعلی نوری معروف به
بهاءالله است. او از خانواده نجبا و اشراف ایران بود که نسب او به
پادشاهان ساسانی می رسید. او از پیروان و مبلغان باب بود و برادر کوچکتری
هم به نام میرزا یحیی (صبح ازل) داشت که ادعا می کرد طبق وصیت نامه باب
جانشین اوست و از این رو پس از مرگ باب عده ای او را جانشین باب دانستند
لکن به جهت سن کم میرزا حسینعلی زمام کارها را به دست گرفت.
از آنجا
که باب به ظهور فردی پس از خود با مقام (من یظهر الله) نوید داده بود
افراد زیادی ادعای چنین مقامی کردند که توسط بهاء الله و میرزا یحیی کشته
شدند و از اینجا نزاع اصلی در میان بابیان آغاز شد. بابی هایی که ادعای
حسینعلی را نپذیرفتند و بر جانشینی یحیی باقی ماندند ازلی نام گرفتند و
پیروان حسینعلی (بهاء الله) بهائی خوانده شدند.

میرزا
حسینعلی مقامات زیادی برای خود ادعا کرد که مهمترین آنها مقام الوهیت و
ربوبیت بود. او همچنین ادعای شریعت جدیدی نمود و کتاب اقدس را نگاشت .
مهمترین کتاب بهاء الله ایقان بود که در آخرین سالهاى تبعیدش در بغداد
نوشته است . از بغداد هم به استانبول و از آنجا به ادرنه و بالاخره به عکا
واقع در اسرائیل تبعید شد و برادر وی میرزا یحیی هم به قبرس تبعید گردید
که هم اکنون نیز بعضی از پیروانش که به نام ازلی نام گرفتند در آنجا زندگی
می کنند.


س از مرگ میرزا حسینعلی که در
بهجی در شمال عکا رخ داد پسر بزرگش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء جانشین
وی شد. او سفرهای متعددی به اروپا و آمریکا کرد و در این سفرها با
انگلستان رابطه نزدیکی پیدا کرد بطوری که لقب Sir را از دولت انگلستان
دریافت کرد . پس از عبدالبهاء شوقی افندی فرزند ارشد دخترش بنا به وصیت وی
جانشین او شد. او فارغ التحصیل دانشگاه بیروت و آکسفورد بود و نقش عمده ای
در توسعه بهائیت داشت و نامبرده فرمان تاسیس بیت العدل اعظم را در سال
1963 صادر کرد. این مرکز در دامنه کوه کرمل قرار دارد و متشکل از یک هیئت
9 نفره است که هر پنج سال یکبار عوض می شوند و مرکز اداره امور بهائیان در
سراسر جهان است. عبادتگاههای آنها به مشرق الاذکار معروف است. هرچند از
نظر هندسى هریک از بناها با یکدیگر مختلف هستند ولى از لحاظ معمارى یک
اصول کلى در آنها مراعات میشود- همه داراى ? طرف و یک تالار مرکزى گنبد
مانند هستند.

ادمه دارد...


نوشته شده توسط محمد شولایی در شنبه 87/12/3 و ساعت 10:44 عصر | نظرات دیگران()
متن پیام حضرت آیت الله خامنه ای به آقای اسماعیل هنیه(نخست وزیر د

متن پیام حضرت آیت الله خامنه ای به آقای اسماعیل هنیه(نخست وزیر دولت قانونی حماس)

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر مجاهد جناب آقای اسماعیل هنیه:سلام علیکم بما صبرتم

صبر20روزه شما ومجاهدان دلیر و از جان گذشته و آحاد مردم غزه در برابر یکی از فجیع ترین جنایات جنگی جهان تاریخ ،پرچم عزت را برسر امت اسلام به احتزاز در آورده است.شما ثابت کردید که دل سرشار از ایمان به خدا وقیامت و روح منیع و عزیز مسلمانی که ذلت وتسلیم درباره ظلم و زور را بر نمی تابد،آنچنان قدرتی می افریند که حکومتهای جبار و مستکبر و ارتشهای مجهز در برابر آن ناتوان و ذلیلند.

ارتشی که قدرت فداکاری و شهادت طلبی شما آن را 20 روز است از پای در گل در پشت دروازه های غزه به خفت افکنده همان است که ظرف 6روز بخش های عظیمی از سه کشور عربی را زیر سیطره خود در آورد.به ایمان و توکل به خود ،به حسن ظن خود به وعده الهی ،به صبر وشجاعت و فداکاری خود ببالید که امروز همه مسلمانان به آن می بالند .جهاد شما تا امروز آمریکا و رژیم صهیونیست وحامیان آنان و سازمان ملل ومنافقان امت اسلامی را رسوا کرده است .

امروز نه فقط ملت های مسلمان ،که بسیار از ملتهای اروپا و آمریکا حقانیت شما را از بن دندان پذیرفته اند.شما همین امروز هم پیروزید و باادامه این ایستادگی شرافتمندانه دشمن زبون وضد بشر رابازهم بیشتر به ذلت و شکست خواهید کشاند.انشاءالله بدانید که (ما ودعک ربک وما قلی)وبدانید که (ولسوف یعطیک ربک فترضی)انشاءالله .

با این حال حوادث خونین و فاجعه بار غیر نظامیان فلسطینی که هرروز چندین بار از کانالهای تلویزیونی ما پخش می شود ملت ما راماتمزده و عزادار ساخته است .اعظم الله لکم الجزاءو عجل لکم النصر،بدانید که وعده خدا راست است که فرمود: (لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز)وفرمود: (ومن جاهد فانمایجاهد لنفسه...)

خیانتکاران عرب هم بدانند که سرنوشت آنان بهتر از یهودیان جنگ احزاب نخواهد بود که خداوند فرمود(وانزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب و من صیاصیهم...)ملتها با مردم و مجاهدان غزه اند.هر دولتی که بر خلاف این عمل کند فاصله خود و ملتش را عمیق تر می کند و سرنوشت چنین دولتهایی معلوم است.آنها نیز اگر به فکر زندگی و آبروی خودند باید سخن امیر المومنین (علیه السلام)را به یاد اورند که فرمود: (الموت فی حیاتکم مقهورین والحیات فی موتکم قاهرین)

به شما ومبارزان غزه وهمه مردم مظلوم و مقاوم شما درود می فرستم و در کنار همه تلاشهایی که دولت جمهوری اسلامی ایران د رحمایت از شما وظیفه خود دانسته است ،شب وروز هم شما را دعا می کنم و صبر و نصرت را برای شما از خداوند عزیز قدیر مسئلت می نمایم .

والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته

سیدعلی حسینی خامنه ای -18محرم الحرام1430-26دیماه1387


نوشته شده توسط محمد شولایی در جمعه 87/11/4 و ساعت 11:27 صبح | نظرات دیگران()
سکوت جامعه بین الملل
باسلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت سید وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
ای جهانیان ،ای مردم قاره آمریکا،ای اهالی اروپا،ای اعراب،ای کسانی که بوی کثیف ادعای حقوق بشرتان تمام عالم را به زباله دانی تبدیل کرده ،ای کسانی که هنگام مسلمانی مسلمان می شوید وهنگام کافر شدن هیچ کس را نمی شناسید ،ای مردم مصر که هرکدامتان تا دیروز مرگ بر اسرائیل سر می دادیدو حال که وقت مبارزه است هر کدام به جایی پناه بردهاید تا فریاد کودکان بیگناه غزه گوشتان را آزار ندهد، ای کسانی که مصر را آغاز تمدن بشری می دانید.کجائید که غزه در خون شناور است،کجائید که به قول امام خمینی اسلام در خطر است،کجائید که ظلم بیدادمی کند ،کجائید که کسی نیست تا جواب مردم غزه را بدهد،کسی نیست تااسرائیل را به خاطر کشتار وحشیانه اش مواخذه کند. 

ای کاخ سیاه ،ای سازمان ملل ،ای سازمان حمایت از حقوق بشر،ای سازمان حمایت از کودکان،ای شورای امنیت چرا در این خفقان شما هم سکوت کرده اید

نوشته شده توسط محمد شولایی در سه شنبه 87/10/17 و ساعت 12:26 صبح | نظرات دیگران()
اگر شما درکربلا بودید؟

1369 سال از واقعه کربلا می گذرد

و تو هر
سال رخت سیاه می پوشی

حسی غریب
نمی گذارد که در خانه بنشینی.

حسی که تو
را به مسجدو تکیه و حسینیه می کشاند.

اگر شب
اول و دوم هم در خانه بنشینی

صدای طبل
ها و نوای سوزناک مرثیه خوان ها دلت رابه کوچه و خیابان می کشاند.

دسته های
کبوتران سیاه پوش می آیند و می روند.

و تو
هربارمثل کبوتری دل شکسته دلت را همراه با فوج  فوج عظیم کبوترهای تازه از راه رسیده پر می دهی.

یک جا
ایستاده ای اما دلت میان دسته های عزاداری پرواز می کند.

بی اختیار
بغض می کنی.

ناگهان
بغض می ترکد ،اشک چشمانت را امان نمی دهد   

و تو در
این فکر به سر می بری که هرسال محرم از راه می رسد

ویک داغ
کهنه،یک زخم قدیمی سرباز می کند.

داغی که
آتش در دل ها می افکند و شورها برپا میکند

وتوهر سال
این قصه را مرور میکنی و آرزو می کنی که:

(ای کاش
در آن روز با حسین می بودی و در رکاب او جانت را فدا میکردی).

وآیا
اگرشما بودیددوست داشتید چگونه وچه زمان شهید می شدید؟

منتظر پاسخ
شما در نظرات به این سوال هستم


نوشته شده توسط محمد شولایی در شنبه 87/10/7 و ساعت 10:32 عصر | نظرات دیگران()
ذی الحجه یک سبد معرفت
با سلام خدمت همه دوستان
با ورود به ماه مبارک ذی الحجه باز تمام دلهای سوی مدینه و مکه و عرفات و منا میره و تمام کسانی که امسال هم قسمتشون نبود عرفه را در عرفات بخونند بازهم با اشک به یاد مکه و مدینه حجاج را همراهی می کنندبه همین مناسبت این دهه اول را براتون از درد دلهای همه ما با خدا و رسول الله می نویسم.
***
بادستانی به
تمنای شکوفه باخواهشی همانند خوشه ها درنوازش باد به دیدارت آمده ام که تو همچنان
بلند و بی نظیر عبای عصمت خودرابردوش دوران آویخته ای تا ملت محمدی تا کوهای کمال
رهنمون شوند یا محمد(ص) قبله اسلام قسمگاه همه پیامبران به گنجینه روشن رنجهای توست
که ارثیه نبوت راوقف عاطفه ها کردی تا حلقه حج برازنده جشن نامزدی انسان و اسمان
شود یا محمد(ص) در آلبوم حج برادران خود را در می یابم مقدادی از مرکش عماری از
سنگال سلمانی از عمان و دیروزفاصله را در یکرنگی جامعه های احرام مچاله می کنم که
با صلوات برتو فاصله ها چه کوتاهند یا محمد(ص) کنار قبله نمای گنبد تو دانستم  که حقیقت دین ائینه شکسته ای است که قطعه اش قلب
یک مسلمان را روشن کرده و چه رستگار شدم وقتی که درصحن مسجد الحرام یک لحظه حلقه
های نماز را نگریستم و این حقیقت را هزار بار فریاد کردم که مگر نه این است که اگر
کعبه را برداریم همه این جماعت روبه قلب هم نماز می خوانند یا محمد(ص) بیداری اسم
رمز دین توست که این جمله را برتن سنگی تاریخ حک کردی ساعتی تفکر از هفتاد سال
عبادت برتر است و حالا من این مسافر دقیقه های دقت راوی دریایی  شدم به نام حج که هر لحظه اش داغ معراج را بر
پرهای جبرائیل نشاند.
یا محمد(ص)

نوشته شده توسط محمد شولایی در پنج شنبه 87/9/14 و ساعت 10:44 عصر | نظرات دیگران()
امــام مهـــــربــا نـی

یا رضا در کنار تو همچو پروانه هستی ام را
به باد خواهم دادتاجوابم دهی توراسوگندبه عزیزت جواد(ع)خواهم داد

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت و
امامت حضرت علی بن موسی الرضا(ع)مبارک باد

تجسمی از حیدری   آئینه دار مادری      ای حضرت شمس الشموس      دل ازخداهم می بری

صلوات خاصه امام رضا(ع)

اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق
الارض و من تحت الثری الصدیق الشهیدصلاة کثیرة تامة زاکیة متواصلة متواترة مترادفة
کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک به رحمتک یا ارحم اراحمین



امام رضا






نوشته شده توسط محمد شولایی در شنبه 87/8/18 و ساعت 8:29 عصر | نظرات دیگران()
فرقه ضاله وهابیت

با سلام خدمت همه دوستان

دهه کرامت مبارک باد

ادامه مباحث قبل

3- توسل:

در زمینه توسل به ارواح طیّبه و طلب دعا از آنان به درگاه الهى نیز مشابه مسئله
شفاعت وهابیون معتقد به شرک و بدعت مى باشند.
پاسخ:
اولا- پاسخى که در جواب شبه قبلى بیان شد در اینجا صادِ است که به چند مصداِ دیگر
اشاره مى شود:
* "و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک ناستغفرواللّه واستغفر لهم الرسول
لوجدوا اللّه توان رحیماً"،
(سوره شریفه نساء- آیه 64)
* مرویست عثمان بن ضیف از پیامبر (ص) که به مرد نابینا که طلب دعا از ایشان نموده
بود فرمود:
وضو گرفته دو رکعت نماز بخوان و سپس بگو: "اللهم انى اسالک واتوجه الیک بنبیک
نبى الرحمة. یا محمد انى اتوجه بک الى ربى فى حاجتى للتغنى. اللهم ثفعه لى".
این حدیث که در سنتى ابن ماجه، صحیح ترندى، مسنداحمد، مستدرک حاکم و مسانید دیگر
ذکر گردیده است، نشان مى دهد که وقتى ما از پیامبر سؤالى مى کنیم به خاطر نزدیک تر
بودن او به خداوند است و همچنین دیده مى شود که مستقیماً مى توان خطاب به پیامبر
نیز از او طلب دعا نمود.
ثانیاً- مشروعیت توسل نه تنها در نزد علماى شیعه، بلکه در نظر علماى اهل سنت نیز
معتبر مى باشد.
* قاضى عیاض روایت کرده که ابوجعفرمنصور در مسجد پیامبر (ص) با مالک بن انس روبرو
شد و از او پرسید آیا رو به قبله نموده و دعا کنیم یا رو به سوى پیامبر گردانم
مالک جواب داد: چرا رخسار خود را از پیامبر برمى گردانى در حالى که او وسیله تو و
پدرت آدم تا روز قیامت است، رو به جانب قبر نموده و او را شفیع خود قرار ده تا نزد
خداوند شفاعتت کند. (الغدیر 5/135)
* این اشعار منسوب است به محمّدبن ادریس شافعى:
آل النبى ذریعتى***و هم الیه وسیلتى
ارجوا بهم اعطى غداً***بیهدى الیمنى صحیفتى
(کشف الارتیاب 318)
* عمر به عباس عموى پیامبر متوسل مى شد تا او را استسقاء نماید. (الغدیر 5/144)
ثالثاً- سیره عملى علماى اهل سنّت نیز مطلب فوِ را تأکید مى کند:
* خطیب بغدادى در تاریخ خود مى گوید: در سمت غرب بالاى شهر، مقابر قریش است که در
آن موسى بن جعفر (ع) و جمعى دیگر مدفون مى باشند. پس با واسطه از ابوعلى خلال شیخ
حنابله نقل مى کند:
"ما همّنى امر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به الّا نهل اله تعالى لى ما
احب" (تاریخ بغداد 1/120)
ملاحظه مى شود که شیخ حنابله از قبر امام هفتم شیعیان تقاضا کرده و به ایشان متوسل
مى شده است.‏
‏* همچنین خطیب در تاریخ خود از شافعى نقل مى کند: "من به مزار ابوضیفه تبرّک
جسته و همه روزه آن را زیارت مى کنم و چون مرا حاجتى رسد دو رکعت نماز گزارده و در
کنار قبر او آمده و از خداوند حاجتم را مى خواهم که هنوز دور نشده روا مى شود.
(تاریخ بغداد 1/123)

4- تبرّک:
وهابیون مى گویند: تبرّک جستنى به آثار و یا وسائل پیامبر و یا اولیاء الهى حرام و
بدعت مى باشد و لذا مجاز نمى باشد، اگرچه در مورد پیامبر حالت حیات ایشان را
استثنا نموده اند، زیرا که ادله بسیارى وجود دارد که در هنگام حیات ایشان به زیادى
آب وضو، تار سو، آب دهان و موارد دیگر تبرّک جسته و به عنوان شفا آنها را استفاده
مى کرده اند.
پاسخ:
اولا- تلقى وهابیت از "بدعت" تلقى غلطى است چرا که از نظر آنان هر آنچه
که در گذشته سابقه نداشته است قابل ارتکاب در حال نمى باشد و لذا طبق همین اعتقاد
بوده که مظاهر تمدن جدید نظیر تلگراف و غیره از طرف سران مذهبى این فرقه بدعت
محسوب مى گردید. امّا معنى صحیح بدعت "ادخال ما لیس من الدین فى الدین"
مى باشد، یعنى چیزى را که دین در مورد آن اظهارنظر کرده و مردود شمرده آن را بدین
اضافه بنماییم امّا در مورد امور مباح که دین در آن مورد نظر خاصى ندارد چنانچه
مورد ارتکاب قرار گیرد از مصادیق بدعت نمى تواند شمرده شود.
ثانیاً- در مورد تبرّک دلائل بسیارى وجود دارد که این کار از امور مستحب مى باشد و
قطعاً جایز است به شرط اینکه نیت در تبرّک، استمداد از روح بزرگ اولیاء الهى باشد
نه اینکه بالاستقلال براى آنها قدرتى قائل شویم و به شرط اینکه با تبرّک به اشیاء
مختلف خود آن اشیاء چنانچه بت پرستان مى کنند مدّنظر نباشد.
حال به مواردى که حاکى از جواز تبرّک از نظر شرعى و اسلامى مى باشد اشاره مى کنیم:
* "اذهبوا بقمیصى هذا فالقوه على وجه ابى یأت بصیراً" (سوره شریفه یوسف-
آیه 91)
مى بینید که پیراهن یوسف (ع) مى تواند چشم یعقوب (ع) را شفا بخشد و تبرّک به آن
مجاز مى باشد.
* عبداللّه بن احمدبن حنبل مى گوید: از پدرم درباره مردى که منبر پیامبر خدا را
لمس نموده و بوسیده و به آن تبرّک مى جوید و همین کار را با قبر ایشان هم مى کند
پرسیدم، وى گفت: اشکالى ندارد. (وناءالوفاء 2/433)
* ابراهیم بن عبدالرحمن بن عبدالقارى روایت مى کند که دیدم عبداللّه بن عمر دست
خود را بر منبر پیامبر مى کشد و سپس بر روى خود مى مالد. (طبقات ابن سعد 2/13)
* از داوودبن ابى صالح روایت شده که روزى مروان بن حکم مردى را یافت که جبینى خود
را بر قبر پیامبر (ص) نهاده بود. مروان گریبان او را گرفته و پرسید: مى دانى چه مى
کنى آن مرد که ابوایوب انصارى بود روى خود را برگردانده پاسخ داد: آرى، ولى من
کنار سنگ نیامده بلکه نزد پیامبر خدا آمده ام و شنیدم که آن حضرت مى گفت: بر دین
من مگریید آنگاه که شایستگان آن را رهبرى نمایند، بلکه آنگاه بگریید که نااهلان آن
را رهبرى مى کنند. (الغدیر 5/149)
ثالثاً- اینکه استدلال گردیده که در حیات پیامبر تبرّک جایز، امّا در ممات ایشان
جایز نیست. چه وجهى مى تواند داشته باشد، مگر اینکه العیاذباللّه پس از مرگ پیامبر
ما ایشان را فوت شده تلقى کنیم، حال آنکه چنین نیست و حتى پس از موت ایشان نیز
بنابر آیات قرآن ایشان زنده مى باشند و مانند زمان حیات منشأ برکات خواهند بود.
رابعاً- خود وهابیون عامل به گفته هاى خویش نیستند از جمله اینکه به نقل از حضرت
آیت اللّه جعفرالهادى در مجلس نهارى که ماى بن باز (از رهبران مذهبى وهابیت) نیز
حضور داشت، پس از صرف ناهار حاضرین به تبرّک غذاى باقى مانده ماى بن باز پرداختند
و مورد نهى و نکوهشى نیز قرار نگرفتند.

5- زیارت قبر پیامبر (ص) و سایر قبور اولیاء:
ابن تیّمه و وهابیون معتقدند سفر به قصد حتى زیارت مرقد پیامبر (ص) و کلّاً هر
زیارتى حرام است و مجاز نمى باشد و احتمالا آن را نوعى تقرب به غیر خدا و از مقوله
شرک به حساب مى آورند و ضمناً ابن تیّمه ادعا نموده است کلیه روایات وارده در این
موضوع نیز بوده و در صماح و سنن و مسانید ذکر نگردیده است.

پاسخ:
اولا- ظاهراً در ابتداى اسلام پیامبر از زیارت قبور نهى مى کرده، امّا بعداً آن را
مجاز شمرده و به آن ترغیب نموده است. البته احتمالا دلیل نهى اولیه آن بوده که
قبور آن زمان مربوط به مشرکین و بت پرستان بوده است. از جمله ایشان فرموده اند:

* "زور القبور فانّها تذکرکم الاخره" (سنن ابن ماجه- 1/113)
* "...فزدروها فانّها تزهد فى الدنیا..." (سنن ابن ماجه- 1/114)
* "...فانّه یرِّ القلب و یدمع القینى..." (سنن نسایى- 4/89)
که تمامى اینها حاکى از آن است که زیارت قبور موجب کاهش دلبستگى به دنیا و عبرت
آموزى و توجه به آخرت مى شود.

* محمّدابوزهره از معتقدانهاى معاصر مصر در کتابى راجع به ابن تیمیّه در این مورد
او را مورد استناد قرار مى دهد و مى گوید: ما مخالف ابن تیمیّه هستیم که تبرّک به
زیارت قبر پیامبر را منع کرده، زیرا منظور ما از تبرّک عبادت و تقرّب به خدا به
واسطه مکان مشخص نیست بلکه مقصود یادآورى و کسب عبرت و بصیرت است و کدامین مسلمان
است که زندگى پیامبر و سیره هدایت و جنگ ما و جهاد آن بزرگوار را دانسته و سپس به
مدینه رفته و احساس نکند که در همین مکان پیامبر آمد و کرده و مردم را به راه حق
مى خواند و یا اینکه عبرت نگرفته و روحانیت اسلام و عظمت پیامبر را در نیابد. مگر
آنکه چنین انسانى از یاد خدا اعراض نموده و کوردل شده باشد. (المللوالنحل 4/58)

* "لایشد الرحال الّا الى ثلاثة مساجد، المسجدالحرام و المسجدالاقصى و مسجدى
هذا"

(صحیح مسلم کتاب الحج 2/1014)
ثانیاً- علامه امینى این احادیث خصوصى را جمع آورى نموده که به بعضى آنها اشاره مى
گردد:

* "من زار قبرى وجبت له شفاعتى" (بروایت عبداللّه بن عمر)
این حدیث را 41 تن از حفاظ حدیث اهل سنت از جمله ابن خزیم، دارقطنى، سیوطى و ابن
عساکر نقل نموده اند.

* "من جاءنى زائراً لاتحمله الّا زیارتى کان حقّاً على ان اکون له شفیعاً یوم
القیامة" (بروایت عبدابن عمر)

این حدیث را 16 تن از جمله ابوحامدغزالى، سبکى، سیوطى و سمهودى نقل کرده اند.
* "من حج البیت و لم یزرنى فقد جفانى" (بروایت عبداله بن عمر)
این حدیث را 19 تن از جمله سبکى و سمهودى نقل کرده اند.
* "من زار قبرى کنت له شفیعاً و من مات فى احد الحرمینى بعث اله عزّوجّل فى
الامنینى یوم القیامه"

(بروایت عمر)
این حدیث را یازده تن از جمله بیهقى، ابن عساکر، سبکى و سمهودى نقل نموده اند.
* "من زارنى بعد مدتى فکانمّا زارنى فى حیاتى..." (روایت حاطب بن ابى
بلتمه)

این حدیث را 13 تن از جمله دارقطنى، بیهقى و ابن عساکر و دیگران بیان نموده اند.
* "من زارنى بالمدینه محتسباً کنت له شفیعاً" (روایت انس بن مالک)
این حدیث را 21 تن از جمله حاکم نیشابورى، ابن عساکر، سبکى و دیگران نقل نموده
اند.

ثالثاً- بسیارى از فقهاء اهل سنت نیز نظر ابن تیمیّه در این خصوص را رد نموده اند
از جمله:

* "تقى الدین شافعى" که کتابى بنام "شفاء السقام فى زیاده خیر
الانام" در ردّ این نظر نگاشته است.

همچنین در باب استحباب زیارت پیامبر، مسئله را اجتماعى دانسته است.
* "عبداللّه بن احمدبن تداله" از فقهاى مشهور حنبلى در کتاب خود المخنى
زیارت قبر پیامبر را مستحب دانسته است.

* "نورالدین سمهودى در وناءالوفاء نه تنها زیارت قبر نبى بلکه قصد انجام آن
را نیز قرب دانسته است.

* "ابن حجرهیتمى شافعى" کتابى در رد نظر ابن تیمیّه بنام "الجوهر
المنظم فى زیارة قبر المکرم" نوشته است.

* "محمّدبن على شوکانى" در نیل الاوطار معتقد است که تمام علماء زیارت
قبر نبى (ص) را مستحب مى دانند و حتى بعضى از مالکیه و ظاهریه آن را واجب شمرده
اند.

* "فقهاى مذاهب اربقه نیز به استحباب زیارت قبر نبى (ص) فتوا داده اند.
(الفقه على المذهب الاربقه 1/505)


نوشته شده توسط محمد شولایی در جمعه 87/8/17 و ساعت 10:35 صبح | نظرات دیگران()
تشیع یا وهابیت

باعرض سلام خدمت همه دوستان

به مناسبت شهادت موسس مذهب تشیع حضرت عاشق امام صادق(ع) مطالب زیررابرای اطلاع شما دوستان از فعالیتهای دشمنان تشیع ارائه می دهم.

چگونگی تشکیل وهابیت

1- مقدمه
تحقیق حاضر بحثى بسیار فشرده در خصوص شبهاتى است که فرقه وهابیت طرح کرده و در ضمن آن به سایر فرقه مسلمین، خصوصاً شیعیان حمله مى کند. لذا در ابتدا لازم است مطالب کوتاهى در خصوص تاریخچه پیدایش فرقه وهابیت و وابستگى فکرى آنان توضیح داده شود.
این فرقه توسط محمدبن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجرى قمرى پایه گذارى گردید و پایگاه آن عربستان بود. با سقوط امپراطورى عثمانى، سرزمین حجاز به تصرف خاندان مسعود در آمد و با پیوند خانواده مسعود و محمدبن عبدالوهاب فرقه وهابیت از پایگاه و حمایت سیاسى قوى برخوردار گردید و به تدریج به نشر افکار و عقاید خویش در سرتاسر جهان اسلام پرداخت که در این میان امتیاز برخوردارى از تولیت حرمینى شریفینى موقیعت بسیار مناسبى براى این تفکر ایجاد نمود. فرقه وهابیت ریشه در تفکر "سلفى" دارد که معتقد به بازگشت به شیوه علماى سلف و بازنگرى در اساس دین و پیراستن آن از بدعتها و مواردى است که بعدها به نام دین بر دین تحمیل شد، و نشان دادن توحید واقعى و اصیل و ناب مى باشد.
تاریخ تفکر سلفى به چند برهه تقسیم مى شود که برهه اول از آن چهره یابى چون مالک ابن انس و سفیان ثورى و برخى دیگر از محدثینى قرون اولیه مى باشد که در ادامه تجسم کامل آن را در شخصیت احمدبن حنبل مى توان یافت که پیشواى تمام وهابیون فعلى مى باشد. ارکان اساسى این تفکر را موارد زیر تشکیل مى دهند:
1- عدم دخالت عقل در نقل و اتکاء به ظواهر آیات در روایت و طرد هر گونه مباحث عقلى و کلامى به عنوان بدعت از جمله نتایج این نحوه تفکر افتاده به دامن "تجسیم" و "تشبیه" بوده است که بر حسب ظاهر بعضى آیات براى خداوند صفات جسمانى تأمل گردیده اند.
2- اخبارگرى و حدیث گرایى افراطى بدین معنى که هر گونه حدیثى را معتبر دانسته و آن را ملاک عمل قرار مى دادند و توجهى به درجه اعتبار احادیث نداشتند.
3- متابعت کامل از شیوه سلف (حماسه و تابعینى) حتى در امور جارى زندگى و ردّ هر گونه مغایرت با آن سیره تحت عنوان بدعت.
این شیوه از تفکر به تدریج با ورود اشاعره به آن و همزمان وارد کردن عناصر عقلانى و کلامى به آن کمى از مسیر اولیه خویش منحرف گردید تا مجدداً در قرن هشتم هجرى قمرى ابن تیمیّه دمشقى مجدداً به احیاء مکتب احمدبن حنبل قیام کرد و به تقویت اساسى آن پرداخت. پس از او شاگردش "ابن تیّم جوزى" ادامه دهنده راه او شد و از آنجا که عقاید ایشان توسط جمع کثیرى از مسلمین قابل تحمّل نبود مجدداً این تفکر در محاِ قرار گرفت تا مجدداً محمدبن عبدالوهاب با تأسیس فرقه وهابى در قرن دوازدهم هجرى قمرى به احیاء آن همت گماشت. لذا تفکر فعلى وهابیت که با پشتوانه سیاسى و نظامى قابلیت طرح مجدد یافته است بیش از همه متکى به آراء و نظرات "ابن تیمیّه" مى باشد. این فرقه به زعم خود به شناسایى بدعتهایى که در دین وارد شده و در اسلام ناب سابقه نداشته، پرداخت و کمر همت براى مبارزه با آنان بسته است. در ادامه بعضى از این موارد که ابتداءً توسط امثال ابن تیمیّه و سپس توسط وهابیون تحت شبهات طرح گردیده عنوان شده و سپس با تکیه بر منابع اسلامى و آیات و روایات و سیره پاسخ داده مى شود.

2- شفاعت:
طلب شفاعت از غیر خداوند به این نحو که گفته شود اى اولیاء خدا در روز قیامت شفیع من در نزد خدا باشید تا از عذاب الهى در امان باشم، صحیح نیست و فقط باید طلب شفاعت از خود خداوند صورت گیرد و خصوصاً اگر طلب شفاعت از روح مرده اى که به برزخ منتقل شده، صورت پذیرد این عین شرک محسوب خواهد گردید.
پاسخ:
اولا- طلب شفاعت همان "طلب دعا" مى باشد یعنى ما از افراد موجه یا ارواح مقدّسه و یا ملائکه الهى مى خواهیم که براى ما طلب آمرزش و دعا بنماید، و طلب دعا و آمرزش از پیامبر یا صالحان امرى پسندیده است که وهابیون نیز در هنگام زنده بودن فرد آن را جائز مى شمرند.
* نیشابورى در تفسیر خویش در ذیل آیه شریفه "و من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها..." مى گوید: شفاعت به درگاه خداوند همان دعا کردن شخصى مسلمان مى باشد.
* فخررازى در تفسیر آیه شریفه "و یستغفرون للذین آمنوا ربّنا وسعت کل شى رحمةً" مى گوید: این آیه نشان مى دهد که ملائکه انسانهاى گناهکار را شفاعت مى کنند. (تفسیر مفاتیح الجنان) پس اگر ما از فرشتگان چنین تقاضایى بکنیم مرتکب خلافى نگردیده ایم.
* همچنین خداوند به پیامبر مى فرماید: "واستغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات".
* نجارى در صحیح بابى دارد بنام "اذ استشفعوا الى الامام یستسقى لهم لم یردّهم".
ثانیاً- اینکه وهابیون عنوان مى کنند طلب دعا از فرد پس از مرگ او جایز نیست و لذا نمى توان از پیامبر یا ائمه یا سایرین پس از مرگ طلب دعا نمود، نیز نادرست است چرا که براساس آیات و روایات پیامبر و ائمه و شهدا و نظایر آنان با مرگ نمى میرند و بلکه زنده مى باشند.
* "و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اللّه اموات بل هم احیاء عند ربهم یرزقون".
* على (ع) پس از تفسیل پیامبر (ص) خطاب به ایشان فرمود:
"بابى انت و امّى اذکرنا عند ربک واجعلنا من بالک"، (نهج البلاغه- خطبه 235)
* ابوبکر نیز پس از وفات پیامبر، خطاب به جسد مطهر ایشان گفت:
"بابى انت و امّى طبت حیّاً و میّتاً واذکرنا عند ربکً" (السیرة الجبیه- 3/392)
ثالثاً- آنچه شرک محسوب مى شود و توجیه عبادى و توحید افعالى را مخدوش مى سازد آن است که ما وقتى طلب شفاعت از غیر خدا مى کنیم او را قادر بالاستقلال بدانیم و به جاى خداوند او را قرار دهیم و حال آنکه چنین نیست و ما تنها آنان را به واسطه آبرویى که در نظر خداوند دارند واسطه بین خود و معبود قرار مى دهیم.
* "والذین لایدعون مع اله الهاً آخر..." (سوره شریفه فرقان- آیه 68)
آیه اشاره دارد که اگر با خدا و هم عرض او دیگرى را بخوانید مشرک گشته اید.
* "و یعبدون من دون اله ما لایفرّهم و لاینفعهم و یقولون هولاء شفعاءنا عنداله" (سوره شریفه یونس- آیه 18)
باز ملاحظه مى گردد که بحث "عبادت غیر خدا" مطرح مى باشد و ملاک شرک عبادت غیر او مى باشد.
* "و اذ تخلق من الطینى کهیة الطیر باذنى نتنفخ فیها فتکون طیراً باذنى..." (سوره شریفه مائده- آیه 110)
در این آیه شریفه نیز دیده مى شود که اگر حضرت عیسى (ع) و یا سایر اولیاء الهى قدرتى دارند همه "باذن اللّه" مى باشد و هیچ کس از خود مستقلا قدرتى ندارد، لذا اگر ما با این دیدگاه از اولیاء الهى طلب دعا و شفاعت نمائیم مشکلى ایجاد نخواهد گردید.

 

 

ادامه دارد...


نوشته شده توسط محمد شولایی در شنبه 87/8/4 و ساعت 8:27 عصر | نظرات دیگران()
عرض تسلیت

 

با عرض سلام خدمت همه دوستان

شهادت حضرت عاشق امام صادق(ع)را خدمت امام عصر حضرت حجت بن الحسن(عج)روحی فداک ،مقام معظم رهبری و تمام شیعیان تسلیت عرض می نمایم.

حضرت صادق اگر ساقی نبود

یک نشان از شیعه گی باقی نبود

 

 

 


نوشته شده توسط محمد شولایی در جمعه 87/8/3 و ساعت 10:3 عصر | نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
وهابیت یا بهائیت - بـوی خـوش ظـهـور
محمد شولایی
مولای مهربان غزل های من ،سلام* سمت زلال اشک های من آقای من، سلام* ما بی حضور سبز تو، اینجا غریبه ایم * دستی، سری تکان بده،آقای من سلام
لینک به وبلاگ
منوی اصلی
 RSS 
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها

دل نوشته های پیشین

آمار وبلاگ
بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 26
مجموع بازدیدها : 189023
یاران آشنا
پر پرواز
نور
طراحی وب سایت download دانلود .بازی. تم.موبایل.نرم افزار.کرک.کد
کلام دل
گل نرگس
صمیمانه ها(یک دعای متفاوت)
پهلوان خورشید
شمیم بهشت
آسمانی (حتما یک سری بزن)
چشم دل
یا صاحب العصر و الزمان
مذهب عشق

منتظران دوست































خبر نامه
 
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو

صلواتی بر محمدوآل پاکش

موسیقی وبلاگ
ذکر ایام هفته
سخنی گهربار از رسول مهربانیها
رتبه سایت در گوگل
PageRank
تقویم روز
مترجم وبلاگ
وضعیت من در یاهو
خطاطی کن
خطاطی نستعلیق آنلاین
فال حافظ بگیر
نمایش وضعیت آب و هوا
شناسایی وضعیت دوستان در یاهو
جستجو در وبلاگ
montazerezohour.ParsiBlog.com اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان